باز شهریور باز غم دیگر
آخه شهریور چه میخواهی از من که اینقدر عذابم میدی
تا کی باید تو تاریخ غمهام شهریورو یاداشت کنم
13شهریور>اولین پیام تو
15شهریور>خبر جدایی تو
20شهریور وصلتت>آغاز غمها ودوریت
وحالا هم27و28شهریور>باور کردن جداشدنتو
یعنی من چطور تورو تو لباس عروسی ببینم که داره تورو برای همیشه ازمن میگیره
عزیزم بهترینم منو ببخش واسه همه بدیهام دیگه زندگی برام معنا نداره
آه ای خدا یعنی تا کی باید زجر بکشم امشب خونتون وقتی که یه بار چشمم تو چشمت افتاد می خواستم با صدای بلند فریاد کنم خداااااااایا
فردا شب24شهریور آخرین دیدار ما باهم نه سلام میدم نه خداحافظی میکنم منو ببخش آخه دلم برات تنگ میشه به خدا دوستت دارم ---- طاقت دیدنتو تو لباس عروسی ندارم پس عروسیتم نیستم ومطمءن باش دیگه رودررو هم نمیشیم
دیگه مزاحمت نمیشم ------- خداحافظ خاطره ها
:: موضوعات مرتبط:
دل نوشته ,
,
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5